زمستان 1384 - عشق
خانه
:: کل بازدیدها
:: :: بازدید امروز
::
:: موضوعات وبلاگ ::
:: اوقات شرعی ::
:: لینک به
وبلاگ ::
:: دوستان من ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: موسیقی وبلاگ ::
|
84/10/26 :: 3:52 عصر دلاویزترین...! من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گشتم " یافتم ...! یافتم ...! آن نکته که می خواستمش! با شکوفایی خورشید و گل افشانی لبخند تو آراستمش! تار و پودش را از خوبی و مهر خوش تر از تافته ی یاس و سحر یافته ام " دوستت دارم " را من دلاویزترین شعر جهان یافته ام! این گل سرخ من است ! دامنی پر کن از این گل که دهی هدیه به خلق ! که بری خانه دشمن ! که فشانی بر دوست ! راز خوشبختی هرکس به پراکندن اوست ! این دلاویزترین شعر جهان را همه وقت نه به یکبار و به ده بار ، که صد بار بگو ! " دوستم داری ؟ " را از من بسیار بپرس ! " دوستت دارم " را با من بسیار بگو !!! نویسنده : حسین پورمعین
84/10/5 :: 9:22 صبح سلام بچه ها دلم واسه همتون واقعآ تنگولیده منو فراموش نکنین ها ================ خیلی وقته که دلم گریون و غمگینه خیلی وقته که صدات برام اندوهگینه مدتهاست که دلت برام تنگ نیست زمان زیادی که دستهات دلتنگ دستام نیست نمیدونم از کی چشماتم دیگه مال من نیست شایدم جدای از جسمت دلتم از آن من نیست نمیدونم هر که هستی برایم تو دنیا هستی تو برایم سوای هر کسی آخر تو عشقم هستی اگر طبق خواست سرنوشت بگذریم ز هم یاد توست همیشه مرهم برای این دل خستم << اگه به زور روزگار از زندگیت برم کنار میرم که ثابت بکنم عاشقتم دیوونه وار>> نویسنده : حسین پورمعین
84/10/5 :: 9:9 صبح تو برایم گرمایی گرمتر از صداقت داری - و تو برایم عشقی تو گرم و زیبا و فریبنده هستی و تو شهد ماندگاری را - در وجودت جاودانه داری تو غروری - غروری خالصانه تر از تواضع و من امروز برایت دلتنگم و من امروز برایت مشتاقم و تو امروز برایم آرزو هستی - دلتنگم دلم برای دیدنت پر می کشد و نگاهم فقط تو را می جوید من امروز: همه جا بوی تو را می جویم - و من امروز برایت دلتنگم نویسنده : حسین پورمعین
84/10/5 :: 9:8 صبح هر روز یه بهونه ،هر روز یه حرفای غریبه همیشه صدای وحشت گاهی وقتا یه دل پر درد ، شده همدم منِ دلتنگ توی این کوچه ی غربت تنها چیزی که مونده باقی ، فقط کمی امیدِ و بس. توی این آشفته بازار ، تنها چیزی که دیده میشه فقط همینه . گاهی وقتا غصه ها رو به گمان خنده هامون؛ اندکی غریبه دیدیم نه سیاهی نه تلاطم ما فقط کمی غریبه هستیم : - با فریاد فطرت اگر کمی دلامون ، راهی راهِ حق شه ، اونوقت میبینیم مشکلامون حلِّ حلِّ نویسنده : حسین پورمعین
84/10/5 :: 9:5 صبح چی میشد گر دل اشفته ی من به شهر چشمای تو عادت نمیکرد تقدیم به تمام کسایکه یه روزی دلشون شکست و هرگز زخم دلشان مرحمی نداشت نویسنده : حسین پورمعین
|